دسته بندی | علوم اجتماعی |
بازدید ها | 6 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 30 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 16 |
سرود ملی از نماد هاى بارز هویت ملی کشور ها است که در قرن نزدهم میلادی همزمان با پیدایش دولت ملی درغرب بوجود آمد و سپس به نقاط دیگر گیتی گسترش یافت. هالندی ها نخستین کسانی بودند که در نیمه قرن شانزدهم میلادی برای خود سرودی ساختند.
امروز اکثر کشور های جهان سوم در ساختن سرود ملی خویش از کشور های غربی تقلید نموده و سرود ملی خویش را یا در قالب موسیقی مارش عسکری می ریزند و یا اینکه آنرا شبیه به آهنگهای مذهبی کلیسا می سازند. در این میان کشور های معدودی اند که سرود ملی شان ریشه در بیشه موزیک خود شان دارد که جاپان، سریلانکا و میانمار از آن جمله اند. دسته ای از کشور ها در کنار سرود ملی، دارای سرود شاهی، سرود ریاست جمهوری، سرود دولت و امثال آن نیز میباشند. سازمانهای بین المللی چون سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و اتحادیه افریقا هم دارای سرود های رسمی خود شان اند.
سرود های ملی عظمت کشورها را بازتاب داده و احساس وحدت و همبستگی را در میان ملل و جوامع تقویت می بخشد. این سرودها گاهی بصورت هیجان زا و سکر آور عمل نموده و خروش و غریوی در افراد بوجود آورده و روان شهروندان و اتباع یک کشور همنوا با آهنگ آن آتش گرفته و در میدانهای نبرد، در زیر ضربات موسیقی و کلمات جادوئی آن جان می بازند. آرزوها و آرمانهای جمعی یک ملت در قالب سرود ملی آن ریخته میشود. آهنگ و کلمات سحر آفرین سرود ملی در بدنها روح دمیده و سنگری میشود برای دفاع از اهداف و ارزشهای بزرگ ملی.
از دید جامعه شناسی، موسیقی سرود ملی نشانه ای از فرهنگ یک کشور است که مؤلفان و آهنگسازان در آفرینش این پارچـه هنری از عناصر فرهنگی کشور خویش استفاده می کنند. سرود ملی منبع رموز، مفاهیم، اشارات، دلالات و الهامات بلندی برای ملتها است.
سرود ملی در افغانستان حکایتی طولانی دارد. گفته می توانیم، سرود های ملی ای که تا هنوز در کشور ما ساخته شده اند چون با ساختار و فرهنگ و روان مردم ما مطابقت نداشته اند، نتوانسته اند دوام یابند. سرود ملی تصویب شده کنونی هم نمیتواند بهتر از سرودهای گذشته باشد.
یکی از مسایل اختلاف بر انگیزی که در لویه جرگه اخیر قانون اساسى بر سر آن بحث صورت گرفت مسئله سرود ملی بود. در آن جرگه پس از تنشهای فراوانی که شاهد آن بودیم، دوصد و چند تن از اعضای لویه جرگه طرح دو زبانه بودن سرود ملی را امضا نمودند و بعد از آن آقای کرزی نیز در حضور عده ای از شخصیتهای سیاسی کشور وعده سپردند که بخاطر تحکیم پایه های وحدت ملی، سرود ملی کشور باید به هردو زبان دری و پشتو و حاوی کلمه الله اکبر و نام اقوام افغانستان باشد. اما شگفت اینکه هنوز چند ساعت از این طرح و توافق و وعده سپری نشده بود که آقای کرزی سخن قبلی خویش را نقض نمود.
حال بیایید این سروده را برای لحظه ای زیر ذره بین نقد قرار دهیم تا ببینیم که تا چه حدی توان مقاومت را خواهد داشت. رسم بر این است که در کار های هنری مهمی چون سرود ملی، کوشش زیادی صورت میگیرد تا مفاهیم زیاد و بزرگی در قالب الفاظ و عبارات مختصر و مفیدی ریخته شوند، ولی چه کنیم که سرود ملی کنون نتوانسته است از این آزمون پیروز بدر آید. به این معنی که شش مصرع نخستین این سرود ملی میتوانست در یک یا دو مصرع گنجانیده شود. نقیصه دیگری که در آن دیده میشود همانا عدم تناغم و هماهنگی در میان قطعه های مختلف آن و انتقال غیرمنطقی از یک مقطع به مقطع دیگر است. اشاره صریح به پیوند اخوت و برادری در میان افراد این ملت جنگزده، مسئله دیگری بود که باید بدان توجه می شد. جامعه امروزی ما سخت نیازمند اخوت، برادری و همبستگی است که سرود رسمی ما باید بصورت واضح و قاطع به آن تصریح می نمود که نکرده است. اصل مردمسالاری که مبنای اصیل یک نظام سالم سیاسی است هم در اینجا دیده نمی شود. سرود های ملی کشور های جهان، مظهر افتخارات ملی و قهرمانیهای تاریخی آنها است ولی شاید کمتر ملتی را سراغ نمود که تاریخش به اندازۀ تاریخ ما مملو از رشادتها، قهرمانیها و افتخارات باشد ولی در عین وقت دارای سرود ملی ای به این اندازه بی روح، خنثی، خشک، بی حرکت، بی محتوی و فاقد هویت تمدنی باشد. حتی کلمه «الله اکبر» که دارای بار عاطفی و حماسی بسا سنگینی است، در سیاق این سرود سست، رنگ می بازد.
سرود های ملی، گذشته ملتها را به آینده آن پیوند می دهند ولی در اینجا از هیچ گذشته ای خبری نیست. چقدر جنایت است که تاریخ چند هزار سالۀ کشوری را تجاهل نمود و از ذکر تمدنهای بسیار شکوهمند و ریشه داری چون «آریانا» و «خراسان» طفره رفت. ذخایر افتخاربخش فرهنگی جامعه را به بوته فراموشی سپرد و سروده ای سست، بی مزه، لزان و فاقد هویت تمدنی و شخصیت تاریخی بوجود آورد. آیا فکر می کنید که با جمع شدن گلیم طالبان، تلاش در جهت هموار سازی پایه های بلند فرهنگی کشور ما پایان یافته است. من تصور میکنم که در دل نظام کنونی افغانستان عناصری وجود دارند که در تاریخ ستیزی و فرهنگ زدائی خویش بر طالبان سبقت جسته اند. اگر طالبان تندیسهای کوه پیکر بامیان را با داینامت انفجار دادند این دسته همان سیاست را با ابزار و شیوه های دیگری دنبال می نمایند.
فایل ورد 16 ص