فروشگاه نوین داک

فروشگاه نوین داک

فروش تحقیق ، پروژه ، مقاله ، پاورپوینت
فروشگاه نوین داک

فروشگاه نوین داک

فروش تحقیق ، پروژه ، مقاله ، پاورپوینت

دانلود تحقیق تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان

افراد موفق تکامل یافته و دارای سلامت روانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 13
فرمت فایل doc
حجم فایل 67 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 74
دانلود تحقیق تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان

فروشنده فایل

کد کاربری 8067
کاربر

خلاصه

انسان با توجه به پیچیدگی‌ها و دشواری‌های زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبه‌های گوناگون می‌‌بایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب به منظور پیشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراین افراد موفق، تکامل یافته و دارای سلامت روانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغییر موقعیت خویش در جهت رشد و تکمیل هستند. این ویژگی‌ها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی می‌باشد. در حال که افراد ناموفق و کسانی که به رشد و پیشرفت متعادل در جنبه‌های گوناگون زندگی دست نیافته‌اند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشکلات و مسائل زندگی را ندارند می‌توان گفت که فاقد مهارتهای زندگی کافی هستند. بدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و به کارگیری آن جهت دستیابی به رشد و کمال می‌تواند بسیاری از مشکلات،‌ ناکامی‌ها و ناهنجاری‌ها را رفع نماید و در عوض یک زندگی با نشاط، پرتلاش، رو به پیشرفت و کمال،‌ مفید و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است که کسب این مهارتها از دوران نوجوانی آغاز گردد. با توجه به اینکه تحقیقات بسیاری موضوع فوق را مورد تأیید قرار داده‌اند و همچنین باور و اعتقاد پژوهشگر به اینکه لازمه موفقیت و تکامل همه جانبه در زندگی، برخورداری از سلامت روانی و آگاهی از شیوه صحیح و مناسب زندگی و در نتیجه سبک زندگی سالم می‌باشد، به همین جهت،‌ پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان پرداخته است.

در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل. که به شیوه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون- با گروه کنترل انجام گردید،‌ چنین فرض شد که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش یا بهبود سلامت روان و درونی‌تر شدن منبع کنترل در نوجوانان می شود. به همین منظور از بین 191 دانش آموز دختر مقطع دبیرستان، 30 دانش‌آموز که بالاترین نمرات را از پیش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم گردیدند که هر گروه شامل 15 دانش آموز بود.

پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمایشی آموزش مهارتهای زندگی را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دریافت نمود. پس از یک ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) در دو گروه آزمایشی و کنترل اجرا گردید.

پس از نمره‌گذاری، تفاوت میانگین بین دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین میانگین دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومی» تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه فرضیه پژوهش تأیید گردید. بنابراین، آموزش مهارتهای زندگی می‌تواند سلامت روان را افزایش دهد یا بهبود بخشد. همچنین نتایج نشان می دهد که تفاوت بین میانگین های دو گروه در کلیه مقیاسهای پرسشنامه سلامت عمومی به جز مقیاس C (نارسا کنش وری اجتماعی) کاملاً معنادار است. نکته دیگر اینکه بیشترین میزان کاهش در نمرات مقیاس D (نشانگان افسردگی)‌ پرسشنامه مذکور می‌باشد. بنابراین می‌توان گفت که آموزش مهارتهای زندگی بیشترین تأثیر را بر کاهش میزان افسردگی آزمودنی‌ها داشته است. اما در مورد میانگین دو گروه در پرسشنامه منبع کنترل، علیرغم کاهش اندک در نمرات تفاوت معناداری وجود ندارد. در کل می‌توان گفت،‌ با توجه به کاهش اندک نمرات، آموزش مهارتهای زندگی تا حدودی بر درونی‌تر شدن منبع کنترل در گروه آزمایشی مؤثر بوده است.

همچنین در این پژوهش، رابطه بین متغیرهای پژوهش با استفاده از «ضریب همبستگی پیرسون» به دست آمد. این نتایج نشانگر آن است که بین سلامت روان و شیوه مقابله‌ای و بین منبع کنترل و شیوه مقابله‌ای ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین متغیر (سلامت روان و منبع کنترل) ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. یافته‌های جانبی این پژوهش نشانگر رابطه معنادار بین سطح تحصیلات مادر، اشتغال مادر و عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان با سلامت روان و شیوه مقابله‌ای آنان می‌‌باشد.

مشاهدات کیفی نیز در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج کمی حاصل از داده‌ها مطابقت و هماهنگی دارد. بطوریکه آزمودنی‌هایی که در طول جلسات فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شرکت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت می‌نمودند. در انجام تمرینات و فعالیتهای عملی علاقمندی و انگیزة بیشتری نشان می دادند،‌ توجه و دقت کافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع کنترل آنان کاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع می‌توان گفت که آموزش مهارتهای زندگی در مورد این آزمودنی‌ها منجر به افزایش سلامت روان و درونی‌تر شدن منبع کنترل آنان شده است. بدین ترتیب مشاهدات کیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی می‌باشد.


مقدمه

پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی در سال‌های اخیر، انسان‌ها را با انبوهی فزاینده از مسائل گوناگون مواجه ساخته است. کار، تحصیل و فشارهای روانی- اجتماعی از جمله مسائلی هستند که اغلب نوجوانان و جوانان با آنها روبرو هستند. توانایی حل مؤثر مسائل مذکور و مشکلات مشابه از جمله مهارت‌‌های مهم و مفیدی هستند که نقش تعیین کننده‌ای در تأمین سلامت روانی و موفقیت فرد و در نتیجه زندگی سالم و اثر بخش دارند.

همه انسان‌ها به طور فطری توانایی حل مشکلات زندگی را دارند، ولیکن این توانایی باید مطابق با شرایط و موقعیت فرد پرورش یابد بطوریکه به عنوان مهارت‌های کارآمد در آنان درونی شود. متأسفانه طبق بررسی‌های انجام شده توانایی‌ها و مهارت‌های عملی و سازشی بسیاری از نوجوانان و جوانان کشور ما برای حل مؤثر مسائل زندگی فردی و اجتماعی آنان کفایت نمی‌کند. بنابراین آموزش مهارت‌های زندگی با تأکید بر مهمترین مسائل فردی و اجتماعی نوجوانان به عنوان اصلی مهم و انکار ناپذیر است که تاکنون علیرغم توجه خاص بسیاری از کشورهای جهان و تأکید خاص «سازمان بهداشت جهانی»[1]. جای آن در برنامه‌های تحصیلی مدارس کشورمان خالی مانده است. البته اخیراً گامهایی برداشته شده است که نیازمند توجه علمی و تخصصی بیشتری می‌باشد.

آموزش مهارت‌های زندگی مبتنی بر یادگیری مشارکتی و عملی می‌باشد. این گونه فعالیت‌ها در افزایش سلامتی و پیشگیری اولیه از بروز مشکلات و همچنین کمک به نوجوان جهت یادگیری رفتارهای مثبت و حفظ سلامت روانی خویش بسیار اثر بخش است. بنابراین برنامه‌های بهداشت مدارس و مداخلات پیشگیرانه مبتنی بر مدرسه می‌توانند در جهت ایجاد رفتارهای سالم و افزایش آگاهی دانش آموزان در جهت تمرینات حمایت کننده از سلامتی جسمانی،‌ روانی و اجتماعی و به طور کلی مهارت‌های زندگی به کار گرفته شوند. بنابراین از طریق اینگونه برنامه‌ها، نوجوانان نسبت به سلامتی‌شان مسؤولیت پذیر می‌شوند، تصمیمات بهداشتی مناسبی را اتخاذ می‌نمایند و به طور کلی سبک زندگی سالمی در طول نوجوانی آغاز می کنند و در طول زندگی تداوم می‌بخشند. این امر نوجوانان را قادر می‌‌سازد که طبق استعدادهای بالقوه خویش عمل نمایند و آماده رویارویی با تغییرات و نیازهای زندگی آینده شوند.

روان شناسان در دهه‌های اخیر، در بررسی اختلالات رفتاری و انحرافات اجتماعی به این نتیجه رسیده‌اند که بسیاری از اختلالات و آسیب‌ها و ناتوانی افراد در تحلیل صحیح و مناسب از خود و موقعیت خویش، عدم احساس کنترل و کفایت شخصی جهت رویارویی با موقعیت‌های دشوار و عدم آمادگی برای حل مشکلات و مسائل زندگی به شیوه مناسب، ریشه دارد. بنابراین با توجه به تغییرات و پیچیدگی‌های روزافزون جامعه و گسترش روابط اجتماعی، آماده سازی افراد بخصوص نسل جوان جهت رویارویی با موقعیت‌های دشوار،‌ امری ضروری به نظر می رسد، در همین راستا،‌ روان‌شناسان با حمایت سازمان‌های ملی و بین‌المللی، جهت پیشگیری از بیماری‌های روانی و نابهنجاری اجتماعی، آموزش مهارت‌های زندگی را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نموده‌اند.[2]

آنچه که امروزه تحت عنوان مهارت‌های زندگی مشهور است، تنها حاصل کار پژوهشگران عصر حاضر نیست، بلکه بسیاری از این مهارت‌ها در لابلای تعالیم الهی بخصوص در قرآن و احادیث معصومین (ع) بیان شده است، بطوری که تلاش برای برقراری ارتباط مفید و مؤثر با دیگران، خودشناسی و توجه به ارزش‌ها که از فصول اساسی درس مهارت‌های زندگی است، به کرات در قرآن، نهج البلاغه و صحیفة سجادیه و احادیث منقول از سایر معصومین (ع) مورد تأکید قرار گرفته است.[3]

دوره نوجوانی، دوره‌ای بحرانی است که تغییرات عمده‌ای در فرد (از لحاظ فیزیولوژیکی ، شناختی و روانی) و محیط بیرونی فرد (فشار همسالان، انتقال از محیط کوچک درس به محیطی بزرگتر در جامعه و مواجه شدن با هنجارها) به وجود می‌آید. چنین تغییراتی اغلب با مشکلاتی همراه است که بسیار استرس‌زا می‌باشد. به همین دلیل اکثر نوجوانان در یک دوره بحرانی به سر می‌برند. با توجه به این مسائل، جهت پیشگیری از اختلالات روانی و یا تداوم سلامت روانی، نوجوانان باید راهبردهای مقابله‌ای مؤثر را یاد بگیرند.[4]

با توجه به گسترس خدمات بهداشت روانی مبتنی بر مدرسه در کشورهای مختلف، «سازمان بهداشت جهانی» طرح تحقیقی مهارت‌های زندگی را به عنوان بخشی از برنامه بهداشت روانی این سازمان بنا نهاد. هدف اصلی سازمان بهداشت جهانی از ایجاد طرح مهارت‌های زندگی در زمینه بهداشت روانی این است که جوامع مختلف در سطح جهان نسبت به گسترش، به کارگیری و ارزیابی برنامه آموزش مهارت‌های زندگی که متمرکز بر رشد تواناییهای روانی اساسی (مانند حل مسأله، مقابله با هیجانات، خود آگاهی، سازگاری اجتماعی و کنترل استرس) بین کودکان و نوجوانان است، اقدام نمایند.[5]

بنابراین با توجه به نقش مهم مدارس در تأمین بهداشت روانی دانشآ ,و‌آموزان، برنامه آموزش مهارت‌های زندگی، روش مؤثری در جهت رشد شخصیت سالم دانش‌آموزان و تأمین و حفظ بهداشت روانی دانش‌آموزان تلقی می ِود. به این ترتیب مدارس به جای اینکه تنها بر افزایش عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان تمرکز نمایند، باید بر تأمین و حفظ سلامت روان آنان نیز تأکید نمایند و اقدامات لازم را به منظور تحقق هدف مذکور انجام دهند، چرا که، اگر هدف فوق تحقق یابد، بسیاری از مشکلات تحصیلی و آموزشگاهی نیز خود به خود کاهش می‌یابند.

بیان مساله

تغییرات ناگهانی و گسترده‌ای که در جنبه‌های جسمانی، روانی و اجتماعی زندگی نوجوان ایجاد می‌شود،‌ مرحله‌ای بحرانی را ایجاد می‌کند که طبعاً مشکلات و ناسازگاری‌هایی را به همراه خواهد داشت. بنابراین با توجه به اهمیت دوران نوجوانی، شناخت اصولی و علمی این مرحله، جهت پیشگیری از نابهنجاری‌ها و مشکلات ناشی از این بحران از طریق ارائه اطلاعات و آگاهی‌ لازم به نوجوانان و کسب مهارت‌های مورد نیاز جهت مقابله با مشکلات ناشی از این تغییرات توسط آنان، امری بسیار مهم و حساس تلقی می‌شود. یکی از برنامه های پیشگیرانه در این زمینه، که در سطح جهان مورد توجه است، آموزش مهارت های زندگی به نوجوانان می‌باشد. تأثیر این آموزش در زمینه‌های گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است که به نتایج مثبتی نیز دست یافته‌اند. از همین رو با توجه به اهمیت موضوع، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان می پردازد، تا بدین ترتیب، گامی دیگر در جهت تحقق اهداف پیشگیرانه پیرامون دوره بسیار مهم و حساس نوجوانی برداشته شود. کاملاً واضح است که اگر اهداف فوق میسر شوند، راهی روشن و هموار جهت انتقال از دوره نوجوانی به دوره جوانی و بزرگسالی که مرحله شکوفایی توانایی‌ها،‌ استعدادها و اندیشه‌های نو می باشد، فراهم می‌گردد. این امر موجبات تکامل فردی و اجتماعی تک تک افراد جامعه را فراهم می‌سازد که در نهایت به پیشرفت جامعه در ابعاد گوناگون منتج می‌شود.

سازمان بهداشت جهانی (WHO) [6] به منظور افزایش سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای روانی- اجتماعی، برنامه‌ای تحت عنوان آموزش مهارت‌های زندگی تدارک دیده و در سال 1993 در «یونیسف»[7] (صندوق کودکان سازمان ملل متحد) مطرح نمود. از آن سال به بعد، این برنامه در بسیاری از کشورها مورد آزمایش و اجرا قرار گرفته است.[8]

بر اساس پژوهش‌های انجام شده، عواملی نظیر عزت نفس، مهارت‌های بین فردی برقراری ارتباط مطلوب ، تعیین هدف، تصمیم‌گیری، حل مسأله، تعیین و شناسایی ارزش‌های فردی در پیشگیری و یا کاهش ابتلاء نوجوانان به انواع ناهنجاری‌های رفتاری و اختلالات روانی و افزایش سطح سلامت روان آنان نقش مؤثری دارند. بنابراین با توجه به اهمیت و ارزش آموزش مهارت‌های زندگی با اهداف گوناگون پیشگیرانه و ارتقاء سطح سلامت روان، فقدان این مهارت‌ها موجب می شود که فرد در برابر فشارها و استرس ها به رفتارهای غیر مؤثر و ناسازگارانه روی آورد. آموزش چنین مهارت‌هایی در کودکان و نوجوانان،‌ احساس کفایت، توانایی مؤثر بودن، غلبه کردن بر مشکل، توانایی برنامه ریزی، و رفتار هدفمند و متناسب با مشکل را به وجود می آورد.[9]

همچنین مطالعات متعدد حاکی از آن است که منبع کنترل درونی با سلامت روانی و احساس رضایت از زندگی ارتباط مثبت دارد و افرادی که دارای منبع کنترل درونی هستند از فشار روانی کمتری در زندگی خود رنج می‌برند.[10]

«تلادو»[11] و همکاران (1974) دریافتند که توانایی بیشتر در حل مسأله به عنوان یک مهارت زندگی با افزایش عزت نفس و منبع کنترل درونی ارتباط مثبت دارد.[12]

«لازاروس و فولکمن»[13] (1984) دو شکل کلی مقابله را مشخص کردند. مقابله متمرکز بر مشکل و مقابله متمرکز بر هیجان،. راهبرد متمرکز بر مشکل می‌تواند معطوف به درون یا معطوف به بیرون باشد. راهبردهای مقابله ای معطوف به بیرون در جهت تغییر موقعیت یا رفتارهای دیگران است، در صورتی که راهبردهای مقابله‌ای معطوف به درون شامل تلاش‌هایی است که برای بررسی مجدد نگرش‌‌ها و نیازهای خود و کسب مهارت‌ها و پاسخ‌های تازه صورت می‌گیرد. مقابله متمرکز بر هیجان،‌ معطوف به کنترل و مهار ناراحتی هیجانی است. پژوهش های به عمل آمده در زمینه‌‌ شیوه‌های مقابله‌ای نشان داده اند که سازگارانه‌ترین روش برای مقابله با چالش‌ها و مشکلات زندگی، اتخاذ یک رویکرد فعال و متکی به خود از قبیل طرح ریزی و مسأله گشایی است. بطوری که پژوهشگران پس از تجزیه و تحلیل رابطه بین پاسخ‌های مقابله ای و هیجانات ایجاد شده در افراد،‌ به این نتیجه دست یافتند که حل مسأله با برنامه‌ریزی، مفیدترین و مؤثرترین پاسخ مقابله‌ای بوده است، چرا که با بیشترین هیجان مثبت همراه است.[14]

برخی از مطالعات رابطه بین منبع کنترل و شیوه‌های مقابله ای را بررسی کردند و به این نتیجه دست یافتند که منبع کنترل درونی به طور معنا داری با سازگاری عاطفی ارتباط دارد و یک عامل حفاظت کننده در مقابل استرس می‌باشد. به عنوان مثال «کاک، هانن، و سارجنت»[15] به نقل از «هیون»[16] (1996) ، در مورد استرس زندگی بین دانش‌آموزان مقطع دبیرستان در آمریکا مطالعه‌ای انجام دادند و دریافتند که دانش‌آموزان دارای منبع کنترل درونی، سازگاری بهتری در مقابل اضطراب دارند و از توانایی‌های جسمانی بیشتری برخوردارند. یافته مشابهی نیز توسط «کلیور»[17] (1991)، ارتباط منبع کنترل درونی را با افزایش مهارت‌های مقابله ای گزارش نموده است. همچنین «بارون و دیگران»[18] (1994) به نقل از «یونگر و دیگران» [19] (1998) گزارش کرده‌اند که استفاده از راهبردهای مقابله ای متمرکز بر هیجان احتمال افسردگی و ضعف سلامت جسمانی را افزایش می دهد،‌ در حالی که راهبردهای متمرکز بر مشکل عامل حفاظت کننده در مقابل افسردگی و ضعف سلامت جسمانی می‌باشد.

با توجه به مطالب فوق می‌توان گفت که افراد دارای منبع کنترل درونی به توانایی خویش در کنترل وقایع زندگی معتقدند و در مقابله با مشکل از شیوه مقابله‌ای متمرکز بر حل مسأله استفاده می‌کنند، بدین معنا که از طریق تصمیم‌گیری و طرح ریزی‌ جهت حل مشکل اقدام به حل مسأله می نمایند. در حالی که افراد دارای منبع کنترل بیرونی معتقدند که توانایی کنترل وقایع زندگی خویش را ندارند و عوامل دیگری غیر از توانایی شخصی ایشان موثرند. به همین جهت از شیوه مقابله ای متمرکز بر هیجان در مقابله با مشکلات استفاده می کنند. بدین معنا که به جای تمرکز بر مشکل، بر هیجانات و احساسات خویش متمرکز می‌شوند. و دست به تلاش‌هایی جهت تنظیم عکس‌العمل‌های هیجانی خویش می زنند. بنابراین با توجه به ارتباط مثبت بین منبع کنترل درونی و شیوه مقابله ای مسأله مدار با سلامت روان افراد ، پژوهش حاضر به بررسی این سؤال می پردازد که : آیا آموزش مهارت‌های زندگی بر سلامت روان، منبع کنترل و شیوه مقابله‌ای دانش آموزان تأثیر دارد، و آیا آموزش مهارت‌های زندگی می تواند موجب افزایش سطح سلامت روان،‌ درونی‌تر شدن منبع کنترل و شیوه مقابله‌ای مسأله مدار شود؟

اهمیت و ضرورت پژوهش

امروزه در سراسر جهان بر اهمیت بهداشت روانی تأکید می‌شود و روز به روز با انجام تحقیقات وسیع و گوناگون، اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشکارتر می‌گردد. بطوریکه سال 2001 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی،‌ تحت عنوان سال جهانی «بهداشت روانی» اعلام گردید. سازمان مذکور در این سال شعار «غفلت بس است،‌ مراقبت کنیم.» را جهت آشکارتر ساختن اهمیت موضوع،‌ مطرح نمود.[20]

این امر نشان دهنده آن است که بهداشت روانی موضوعی است که باید در سطح جهان مورد توجه قرار گیرد. یکی از دلایلی که در اهمیت این موضوع مطرح است، شیوع روزافزون ابتلاء به انواع اختلالات روانی در سطح جهان است و دلیل مهم دیگر آن، اهمیت و ضرورت پیشگیری از بیماری‌های روانی است. در واقع می‌توان گفت، عمده‌ترین هدف بهداشت روانی، پیشگیری است و از سه نوع پیشگیری که در بهداشت روانی مطرح می‌شود،‌ پیشگیری اولیه مورد توجه بیشتری قرار می‌‌گیرد. در پیشگیری اولیه جمعیت سالم در جامعه مورد نظر هستند و تمام اقداماتی که در این حیطه صورت می‌گیرد، در جهت آماده سازی افراد و فراهم نمودن شرایط مناسب برای زندگی سالم از تمامی جنبه های جسمانی، روانی و اجتماعی می‌باشد. بنابراین هدف، افزایش آگاهی و توانایی افراد در برخورد صحیح و مناسب با رویدادهای زندگی می‌‌باشد.

حسینی (1378) معتقد است، آموزش، اساسی‌‌ترین روش پیشگیری اولیه است. از طرفی دیگر مهم‌ترین و مؤثرترین دوره سنی جهت آموزش پیشگیرانه،‌ دوره نوجوانی است. به همین دلیل متخصصین بهداشت روانی، آموزش پیشگیرانه در دوره نوجوانی را مورد توجه بسیار قرار می دهند. و همچنین پژوهش‌ها نشان می‌دهند که آموزش مهارت‌های زندگی به ارتقاء‌ بهداشت روانی کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی کمک می‌‌کند و از اساسی‌ترین برنامه‌های پیشگیرانه در سطح اولیه به شمار می‌رود. سلامتی بخش اصلی یک زندگی شاد است و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان پیرامون مسائل بهداشتی و سلامتی و آموزش علوم زندگی به آنان دارند.

با توجه به مطالب فوق و اهمیت و نقش ارزنده آموزش مهارت‌های زندگی بر سلامت روان افراد بخصوص نوجوانان و با توجه به تأثیر مثبت برنامه‌های پیشگیرانه در مدارس، پژوهش حاضر به بررسی تأُثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر سلامت روان نوجوانان می‌پردازد. از طرفی به دلیل ارتباط مستقیم و مثبت بین سلامت روان،‌ منبع کنترل درونی و شیوه مقابله‌ای مسأله مدار، تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر درونی‌تر شدن منبع کنترل نوجوانان و شیوه‌های مقابله‌ای آنان نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد.


فایل ورد 74 ص


دانلود تحقیق تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان

افراد موفق تکامل یافته و دارای سلامت روانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 8
فرمت فایل doc
حجم فایل 67 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 74
دانلود تحقیق تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان

فروشنده فایل

کد کاربری 8067
کاربر

خلاصه

انسان با توجه به پیچیدگی‌ها و دشواری‌های زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبه‌های گوناگون می‌‌بایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب به منظور پیشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراین افراد موفق، تکامل یافته و دارای سلامت روانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغییر موقعیت خویش در جهت رشد و تکمیل هستند. این ویژگی‌ها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی می‌باشد. در حال که افراد ناموفق و کسانی که به رشد و پیشرفت متعادل در جنبه‌های گوناگون زندگی دست نیافته‌اند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشکلات و مسائل زندگی را ندارند می‌توان گفت که فاقد مهارتهای زندگی کافی هستند. بدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و به کارگیری آن جهت دستیابی به رشد و کمال می‌تواند بسیاری از مشکلات،‌ ناکامی‌ها و ناهنجاری‌ها را رفع نماید و در عوض یک زندگی با نشاط، پرتلاش، رو به پیشرفت و کمال،‌ مفید و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است که کسب این مهارتها از دوران نوجوانی آغاز گردد. با توجه به اینکه تحقیقات بسیاری موضوع فوق را مورد تأیید قرار داده‌اند و همچنین باور و اعتقاد پژوهشگر به اینکه لازمه موفقیت و تکامل همه جانبه در زندگی، برخورداری از سلامت روانی و آگاهی از شیوه صحیح و مناسب زندگی و در نتیجه سبک زندگی سالم می‌باشد، به همین جهت،‌ پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان پرداخته است.

در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل. که به شیوه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون- با گروه کنترل انجام گردید،‌ چنین فرض شد که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش یا بهبود سلامت روان و درونی‌تر شدن منبع کنترل در نوجوانان می شود. به همین منظور از بین 191 دانش آموز دختر مقطع دبیرستان، 30 دانش‌آموز که بالاترین نمرات را از پیش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم گردیدند که هر گروه شامل 15 دانش آموز بود.

پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمایشی آموزش مهارتهای زندگی را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دریافت نمود. پس از یک ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) در دو گروه آزمایشی و کنترل اجرا گردید.

پس از نمره‌گذاری، تفاوت میانگین بین دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین میانگین دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومی» تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه فرضیه پژوهش تأیید گردید. بنابراین، آموزش مهارتهای زندگی می‌تواند سلامت روان را افزایش دهد یا بهبود بخشد. همچنین نتایج نشان می دهد که تفاوت بین میانگین های دو گروه در کلیه مقیاسهای پرسشنامه سلامت عمومی به جز مقیاس C (نارسا کنش وری اجتماعی) کاملاً معنادار است. نکته دیگر اینکه بیشترین میزان کاهش در نمرات مقیاس D (نشانگان افسردگی)‌ پرسشنامه مذکور می‌باشد. بنابراین می‌توان گفت که آموزش مهارتهای زندگی بیشترین تأثیر را بر کاهش میزان افسردگی آزمودنی‌ها داشته است. اما در مورد میانگین دو گروه در پرسشنامه منبع کنترل، علیرغم کاهش اندک در نمرات تفاوت معناداری وجود ندارد. در کل می‌توان گفت،‌ با توجه به کاهش اندک نمرات، آموزش مهارتهای زندگی تا حدودی بر درونی‌تر شدن منبع کنترل در گروه آزمایشی مؤثر بوده است.

همچنین در این پژوهش، رابطه بین متغیرهای پژوهش با استفاده از «ضریب همبستگی پیرسون» به دست آمد. این نتایج نشانگر آن است که بین سلامت روان و شیوه مقابله‌ای و بین منبع کنترل و شیوه مقابله‌ای ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین متغیر (سلامت روان و منبع کنترل) ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. یافته‌های جانبی این پژوهش نشانگر رابطه معنادار بین سطح تحصیلات مادر، اشتغال مادر و عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان با سلامت روان و شیوه مقابله‌ای آنان می‌‌باشد.

مشاهدات کیفی نیز در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج کمی حاصل از داده‌ها مطابقت و هماهنگی دارد. بطوریکه آزمودنی‌هایی که در طول جلسات فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شرکت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت می‌نمودند. در انجام تمرینات و فعالیتهای عملی علاقمندی و انگیزة بیشتری نشان می دادند،‌ توجه و دقت کافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع کنترل آنان کاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع می‌توان گفت که آموزش مهارتهای زندگی در مورد این آزمودنی‌ها منجر به افزایش سلامت روان و درونی‌تر شدن منبع کنترل آنان شده است. بدین ترتیب مشاهدات کیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی می‌باشد.


مقدمه

پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی در سال‌های اخیر، انسان‌ها را با انبوهی فزاینده از مسائل گوناگون مواجه ساخته است. کار، تحصیل و فشارهای روانی- اجتماعی از جمله مسائلی هستند که اغلب نوجوانان و جوانان با آنها روبرو هستند. توانایی حل مؤثر مسائل مذکور و مشکلات مشابه از جمله مهارت‌‌های مهم و مفیدی هستند که نقش تعیین کننده‌ای در تأمین سلامت روانی و موفقیت فرد و در نتیجه زندگی سالم و اثر بخش دارند.

همه انسان‌ها به طور فطری توانایی حل مشکلات زندگی را دارند، ولیکن این توانایی باید مطابق با شرایط و موقعیت فرد پرورش یابد بطوریکه به عنوان مهارت‌های کارآمد در آنان درونی شود. متأسفانه طبق بررسی‌های انجام شده توانایی‌ها و مهارت‌های عملی و سازشی بسیاری از نوجوانان و جوانان کشور ما برای حل مؤثر مسائل زندگی فردی و اجتماعی آنان کفایت نمی‌کند. بنابراین آموزش مهارت‌های زندگی با تأکید بر مهمترین مسائل فردی و اجتماعی نوجوانان به عنوان اصلی مهم و انکار ناپذیر است که تاکنون علیرغم توجه خاص بسیاری از کشورهای جهان و تأکید خاص «سازمان بهداشت جهانی»[1]. جای آن در برنامه‌های تحصیلی مدارس کشورمان خالی مانده است. البته اخیراً گامهایی برداشته شده است که نیازمند توجه علمی و تخصصی بیشتری می‌باشد.

آموزش مهارت‌های زندگی مبتنی بر یادگیری مشارکتی و عملی می‌باشد. این گونه فعالیت‌ها در افزایش سلامتی و پیشگیری اولیه از بروز مشکلات و همچنین کمک به نوجوان جهت یادگیری رفتارهای مثبت و حفظ سلامت روانی خویش بسیار اثر بخش است. بنابراین برنامه‌های بهداشت مدارس و مداخلات پیشگیرانه مبتنی بر مدرسه می‌توانند در جهت ایجاد رفتارهای سالم و افزایش آگاهی دانش آموزان در جهت تمرینات حمایت کننده از سلامتی جسمانی،‌ روانی و اجتماعی و به طور کلی مهارت‌های زندگی به کار گرفته شوند. بنابراین از طریق اینگونه برنامه‌ها، نوجوانان نسبت به سلامتی‌شان مسؤولیت پذیر می‌شوند، تصمیمات بهداشتی مناسبی را اتخاذ می‌نمایند و به طور کلی سبک زندگی سالمی در طول نوجوانی آغاز می کنند و در طول زندگی تداوم می‌بخشند. این امر نوجوانان را قادر می‌‌سازد که طبق استعدادهای بالقوه خویش عمل نمایند و آماده رویارویی با تغییرات و نیازهای زندگی آینده شوند.

روان شناسان در دهه‌های اخیر، در بررسی اختلالات رفتاری و انحرافات اجتماعی به این نتیجه رسیده‌اند که بسیاری از اختلالات و آسیب‌ها و ناتوانی افراد در تحلیل صحیح و مناسب از خود و موقعیت خویش، عدم احساس کنترل و کفایت شخصی جهت رویارویی با موقعیت‌های دشوار و عدم آمادگی برای حل مشکلات و مسائل زندگی به شیوه مناسب، ریشه دارد. بنابراین با توجه به تغییرات و پیچیدگی‌های روزافزون جامعه و گسترش روابط اجتماعی، آماده سازی افراد بخصوص نسل جوان جهت رویارویی با موقعیت‌های دشوار،‌ امری ضروری به نظر می رسد، در همین راستا،‌ روان‌شناسان با حمایت سازمان‌های ملی و بین‌المللی، جهت پیشگیری از بیماری‌های روانی و نابهنجاری اجتماعی، آموزش مهارت‌های زندگی را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نموده‌اند.[2]

آنچه که امروزه تحت عنوان مهارت‌های زندگی مشهور است، تنها حاصل کار پژوهشگران عصر حاضر نیست، بلکه بسیاری از این مهارت‌ها در لابلای تعالیم الهی بخصوص در قرآن و احادیث معصومین (ع) بیان شده است، بطوری که تلاش برای برقراری ارتباط مفید و مؤثر با دیگران، خودشناسی و توجه به ارزش‌ها که از فصول اساسی درس مهارت‌های زندگی است، به کرات در قرآن، نهج البلاغه و صحیفة سجادیه و احادیث منقول از سایر معصومین (ع) مورد تأکید قرار گرفته است.[3]

دوره نوجوانی، دوره‌ای بحرانی است که تغییرات عمده‌ای در فرد (از لحاظ فیزیولوژیکی ، شناختی و روانی) و محیط بیرونی فرد (فشار همسالان، انتقال از محیط کوچک درس به محیطی بزرگتر در جامعه و مواجه شدن با هنجارها) به وجود می‌آید. چنین تغییراتی اغلب با مشکلاتی همراه است که بسیار استرس‌زا می‌باشد. به همین دلیل اکثر نوجوانان در یک دوره بحرانی به سر می‌برند. با توجه به این مسائل، جهت پیشگیری از اختلالات روانی و یا تداوم سلامت روانی، نوجوانان باید راهبردهای مقابله‌ای مؤثر را یاد بگیرند.[4]

با توجه به گسترس خدمات بهداشت روانی مبتنی بر مدرسه در کشورهای مختلف، «سازمان بهداشت جهانی» طرح تحقیقی مهارت‌های زندگی را به عنوان بخشی از برنامه بهداشت روانی این سازمان بنا نهاد. هدف اصلی سازمان بهداشت جهانی از ایجاد طرح مهارت‌های زندگی در زمینه بهداشت روانی این است که جوامع مختلف در سطح جهان نسبت به گسترش، به کارگیری و ارزیابی برنامه آموزش مهارت‌های زندگی که متمرکز بر رشد تواناییهای روانی اساسی (مانند حل مسأله، مقابله با هیجانات، خود آگاهی، سازگاری اجتماعی و کنترل استرس) بین کودکان و نوجوانان است، اقدام نمایند.[5]

بنابراین با توجه به نقش مهم مدارس در تأمین بهداشت روانی دانشآ ,و‌آموزان، برنامه آموزش مهارت‌های زندگی، روش مؤثری در جهت رشد شخصیت سالم دانش‌آموزان و تأمین و حفظ بهداشت روانی دانش‌آموزان تلقی می ِود. به این ترتیب مدارس به جای اینکه تنها بر افزایش عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان تمرکز نمایند، باید بر تأمین و حفظ سلامت روان آنان نیز تأکید نمایند و اقدامات لازم را به منظور تحقق هدف مذکور انجام دهند، چرا که، اگر هدف فوق تحقق یابد، بسیاری از مشکلات تحصیلی و آموزشگاهی نیز خود به خود کاهش می‌یابند.

بیان مساله

تغییرات ناگهانی و گسترده‌ای که در جنبه‌های جسمانی، روانی و اجتماعی زندگی نوجوان ایجاد می‌شود،‌ مرحله‌ای بحرانی را ایجاد می‌کند که طبعاً مشکلات و ناسازگاری‌هایی را به همراه خواهد داشت. بنابراین با توجه به اهمیت دوران نوجوانی، شناخت اصولی و علمی این مرحله، جهت پیشگیری از نابهنجاری‌ها و مشکلات ناشی از این بحران از طریق ارائه اطلاعات و آگاهی‌ لازم به نوجوانان و کسب مهارت‌های مورد نیاز جهت مقابله با مشکلات ناشی از این تغییرات توسط آنان، امری بسیار مهم و حساس تلقی می‌شود. یکی از برنامه های پیشگیرانه در این زمینه، که در سطح جهان مورد توجه است، آموزش مهارت های زندگی به نوجوانان می‌باشد. تأثیر این آموزش در زمینه‌های گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است که به نتایج مثبتی نیز دست یافته‌اند. از همین رو با توجه به اهمیت موضوع، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان می پردازد، تا بدین ترتیب، گامی دیگر در جهت تحقق اهداف پیشگیرانه پیرامون دوره بسیار مهم و حساس نوجوانی برداشته شود. کاملاً واضح است که اگر اهداف فوق میسر شوند، راهی روشن و هموار جهت انتقال از دوره نوجوانی به دوره جوانی و بزرگسالی که مرحله شکوفایی توانایی‌ها،‌ استعدادها و اندیشه‌های نو می باشد، فراهم می‌گردد. این امر موجبات تکامل فردی و اجتماعی تک تک افراد جامعه را فراهم می‌سازد که در نهایت به پیشرفت جامعه در ابعاد گوناگون منتج می‌شود.

سازمان بهداشت جهانی (WHO) [6] به منظور افزایش سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای روانی- اجتماعی، برنامه‌ای تحت عنوان آموزش مهارت‌های زندگی تدارک دیده و در سال 1993 در «یونیسف»[7] (صندوق کودکان سازمان ملل متحد) مطرح نمود. از آن سال به بعد، این برنامه در بسیاری از کشورها مورد آزمایش و اجرا قرار گرفته است.[8]

بر اساس پژوهش‌های انجام شده، عواملی نظیر عزت نفس، مهارت‌های بین فردی برقراری ارتباط مطلوب ، تعیین هدف، تصمیم‌گیری، حل مسأله، تعیین و شناسایی ارزش‌های فردی در پیشگیری و یا کاهش ابتلاء نوجوانان به انواع ناهنجاری‌های رفتاری و اختلالات روانی و افزایش سطح سلامت روان آنان نقش مؤثری دارند. بنابراین با توجه به اهمیت و ارزش آموزش مهارت‌های زندگی با اهداف گوناگون پیشگیرانه و ارتقاء سطح سلامت روان، فقدان این مهارت‌ها موجب می شود که فرد در برابر فشارها و استرس ها به رفتارهای غیر مؤثر و ناسازگارانه روی آورد. آموزش چنین مهارت‌هایی در کودکان و نوجوانان،‌ احساس کفایت، توانایی مؤثر بودن، غلبه کردن بر مشکل، توانایی برنامه ریزی، و رفتار هدفمند و متناسب با مشکل را به وجود می آورد.[9]

همچنین مطالعات متعدد حاکی از آن است که منبع کنترل درونی با سلامت روانی و احساس رضایت از زندگی ارتباط مثبت دارد و افرادی که دارای منبع کنترل درونی هستند از فشار روانی کمتری در زندگی خود رنج می‌برند.[10]

«تلادو»[11] و همکاران (1974) دریافتند که توانایی بیشتر در حل مسأله به عنوان یک مهارت زندگی با افزایش عزت نفس و منبع کنترل درونی ارتباط مثبت دارد.[12]

«لازاروس و فولکمن»[13] (1984) دو شکل کلی مقابله را مشخص کردند. مقابله متمرکز بر مشکل و مقابله متمرکز بر هیجان،. راهبرد متمرکز بر مشکل می‌تواند معطوف به درون یا معطوف به بیرون باشد. راهبردهای مقابله ای معطوف به بیرون در جهت تغییر موقعیت یا رفتارهای دیگران است، در صورتی که راهبردهای مقابله‌ای معطوف به درون شامل تلاش‌هایی است که برای بررسی مجدد نگرش‌‌ها و نیازهای خود و کسب مهارت‌ها و پاسخ‌های تازه صورت می‌گیرد. مقابله متمرکز بر هیجان،‌ معطوف به کنترل و مهار ناراحتی هیجانی است. پژوهش های به عمل آمده در زمینه‌‌ شیوه‌های مقابله‌ای نشان داده اند که سازگارانه‌ترین روش برای مقابله با چالش‌ها و مشکلات زندگی، اتخاذ یک رویکرد فعال و متکی به خود از قبیل طرح ریزی و مسأله گشایی است. بطوری که پژوهشگران پس از تجزیه و تحلیل رابطه بین پاسخ‌های مقابله ای و هیجانات ایجاد شده در افراد،‌ به این نتیجه دست یافتند که حل مسأله با برنامه‌ریزی، مفیدترین و مؤثرترین پاسخ مقابله‌ای بوده است، چرا که با بیشترین هیجان مثبت همراه است.[14]

برخی از مطالعات رابطه بین منبع کنترل و شیوه‌های مقابله ای را بررسی کردند و به این نتیجه دست یافتند که منبع کنترل درونی به طور معنا داری با سازگاری عاطفی ارتباط دارد و یک عامل حفاظت کننده در مقابل استرس می‌باشد. به عنوان مثال «کاک، هانن، و سارجنت»[15] به نقل از «هیون»[16] (1996) ، در مورد استرس زندگی بین دانش‌آموزان مقطع دبیرستان در آمریکا مطالعه‌ای انجام دادند و دریافتند که دانش‌آموزان دارای منبع کنترل درونی، سازگاری بهتری در مقابل اضطراب دارند و از توانایی‌های جسمانی بیشتری برخوردارند. یافته مشابهی نیز توسط «کلیور»[17] (1991)، ارتباط منبع کنترل درونی را با افزایش مهارت‌های مقابله ای گزارش نموده است. همچنین «بارون و دیگران»[18] (1994) به نقل از «یونگر و دیگران» [19] (1998) گزارش کرده‌اند که استفاده از راهبردهای مقابله ای متمرکز بر هیجان احتمال افسردگی و ضعف سلامت جسمانی را افزایش می دهد،‌ در حالی که راهبردهای متمرکز بر مشکل عامل حفاظت کننده در مقابل افسردگی و ضعف سلامت جسمانی می‌باشد.

با توجه به مطالب فوق می‌توان گفت که افراد دارای منبع کنترل درونی به توانایی خویش در کنترل وقایع زندگی معتقدند و در مقابله با مشکل از شیوه مقابله‌ای متمرکز بر حل مسأله استفاده می‌کنند، بدین معنا که از طریق تصمیم‌گیری و طرح ریزی‌ جهت حل مشکل اقدام به حل مسأله می نمایند. در حالی که افراد دارای منبع کنترل بیرونی معتقدند که توانایی کنترل وقایع زندگی خویش را ندارند و عوامل دیگری غیر از توانایی شخصی ایشان موثرند. به همین جهت از شیوه مقابله ای متمرکز بر هیجان در مقابله با مشکلات استفاده می کنند. بدین معنا که به جای تمرکز بر مشکل، بر هیجانات و احساسات خویش متمرکز می‌شوند. و دست به تلاش‌هایی جهت تنظیم عکس‌العمل‌های هیجانی خویش می زنند. بنابراین با توجه به ارتباط مثبت بین منبع کنترل درونی و شیوه مقابله ای مسأله مدار با سلامت روان افراد ، پژوهش حاضر به بررسی این سؤال می پردازد که : آیا آموزش مهارت‌های زندگی بر سلامت روان، منبع کنترل و شیوه مقابله‌ای دانش آموزان تأثیر دارد، و آیا آموزش مهارت‌های زندگی می تواند موجب افزایش سطح سلامت روان،‌ درونی‌تر شدن منبع کنترل و شیوه مقابله‌ای مسأله مدار شود؟

اهمیت و ضرورت پژوهش

امروزه در سراسر جهان بر اهمیت بهداشت روانی تأکید می‌شود و روز به روز با انجام تحقیقات وسیع و گوناگون، اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشکارتر می‌گردد. بطوریکه سال 2001 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی،‌ تحت عنوان سال جهانی «بهداشت روانی» اعلام گردید. سازمان مذکور در این سال شعار «غفلت بس است،‌ مراقبت کنیم.» را جهت آشکارتر ساختن اهمیت موضوع،‌ مطرح نمود.[20]

این امر نشان دهنده آن است که بهداشت روانی موضوعی است که باید در سطح جهان مورد توجه قرار گیرد. یکی از دلایلی که در اهمیت این موضوع مطرح است، شیوع روزافزون ابتلاء به انواع اختلالات روانی در سطح جهان است و دلیل مهم دیگر آن، اهمیت و ضرورت پیشگیری از بیماری‌های روانی است. در واقع می‌توان گفت، عمده‌ترین هدف بهداشت روانی، پیشگیری است و از سه نوع پیشگیری که در بهداشت روانی مطرح می‌شود،‌ پیشگیری اولیه مورد توجه بیشتری قرار می‌‌گیرد. در پیشگیری اولیه جمعیت سالم در جامعه مورد نظر هستند و تمام اقداماتی که در این حیطه صورت می‌گیرد، در جهت آماده سازی افراد و فراهم نمودن شرایط مناسب برای زندگی سالم از تمامی جنبه های جسمانی، روانی و اجتماعی می‌باشد. بنابراین هدف، افزایش آگاهی و توانایی افراد در برخورد صحیح و مناسب با رویدادهای زندگی می‌‌باشد.

حسینی (1378) معتقد است، آموزش، اساسی‌‌ترین روش پیشگیری اولیه است. از طرفی دیگر مهم‌ترین و مؤثرترین دوره سنی جهت آموزش پیشگیرانه،‌ دوره نوجوانی است. به همین دلیل متخصصین بهداشت روانی، آموزش پیشگیرانه در دوره نوجوانی را مورد توجه بسیار قرار می دهند. و همچنین پژوهش‌ها نشان می‌دهند که آموزش مهارت‌های زندگی به ارتقاء‌ بهداشت روانی کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی کمک می‌‌کند و از اساسی‌ترین برنامه‌های پیشگیرانه در سطح اولیه به شمار می‌رود. سلامتی بخش اصلی یک زندگی شاد است و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان پیرامون مسائل بهداشتی و سلامتی و آموزش علوم زندگی به آنان دارند.

با توجه به مطالب فوق و اهمیت و نقش ارزنده آموزش مهارت‌های زندگی بر سلامت روان افراد بخصوص نوجوانان و با توجه به تأثیر مثبت برنامه‌های پیشگیرانه در مدارس، پژوهش حاضر به بررسی تأُثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر سلامت روان نوجوانان می‌پردازد. از طرفی به دلیل ارتباط مستقیم و مثبت بین سلامت روان،‌ منبع کنترل درونی و شیوه مقابله‌ای مسأله مدار، تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر درونی‌تر شدن منبع کنترل نوجوانان و شیوه‌های مقابله‌ای آنان نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد.


فایل ورد 74 ص


مبانی نظری و پیشینه تحقیق دیابت، تاب آوری، کانون کنترل سلامت، سلامت عمومی، هموگلوبین گلوکوزیته و استرس

دیابت نه تنها به عنوان یک بیماری شایع بلکه یک مشکل بزرگ بهداشتی است که در دنیای معاصر پراکندگی گسترده‌ای پیدا کرده است و در حال حاضر نه تنها نشانه‌ای از توقف آن به چشم نمی‌رسد بلکه به شدت در حال افزایش است
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 3
فرمت فایل doc
حجم فایل 348 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 125
مبانی نظری و پیشینه تحقیق دیابت، تاب آوری، کانون کنترل سلامت، سلامت عمومی، هموگلوبین گلوکوزیته و استرس

فروشنده فایل

کد کاربری 15
کاربر

عنوان: مبانی نظری و پیشینه تحقیق دیابت، تاب آوری، کانون کنترل سلامت، سلامت عمومی، هموگلوبین گلوکوزیته و استرس

فرمت فایل: word

تعداد صفحات: 125

دیابت نه تنها به عنوان یک بیماری شایع بلکه یک مشکل بزرگ بهداشتی است که در دنیای معاصر پراکندگی گسترده‌ای پیدا کرده است و در حال حاضر نه تنها نشانه‌ای از توقف آن به چشم نمی‌رسد بلکه به شدت در حال افزایش است. هر چند در سال‌های اخیر تحقیقات زیادی در ابعاد مختلف همه گیر شناختی ا

بررسی سلامت عمومی و رضایت شغلی کارشناسان شرکت بهمن موتور

بررسی سلامت عمومی و رضایت شغلی کارشناسان شرکت بهمن موتور فهرست مطالب مقدمه تاریخچه گروه بهمن بخش دوم‌ جذب نیروی انسانی مراحل جذب کارکنان حوزه‌های مرکز بهمن موتور شرح وظایف حوزه‌های نام برده مدیرت تحقیق و توسعه پیشرفت و تحقیق با تکنولوژی روز معاونت توسعه و ساخت مدیریت منابع انسانی مدیریت پشتیبانی «گروه بهمن در یک نگاه (با نیم قرن ف
دسته بندی گزارش کارآموزی و کارورزی
فرمت فایل doc
حجم فایل 202 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 130
بررسی سلامت عمومی و رضایت شغلی کارشناسان شرکت بهمن موتور

فروشنده فایل

کد کاربری 15785

مقدمه

به اعتقاد بسیاری از دانشمندان علوم رفتاری،‌ سازمانها وجه انکارناپذیر
دنیای نوین امروز را تشکیل می‌دهند، ماهیت جوامع توسط سازمانها شکل
گرفته و آنها نیز به نوبه خود به وسیله دنیای پیرامون و روابط موجود در آن
شکل می‌گیرد. گر چه سازمانها به شکلهای مختلف و بر پایه هدفهای
گوناگون تأسیس و سازماندهی می‌شود، اما بدون تردید تمامی آنها بر پایه
تلاشهای روانی و جسمانی نیروی انسانی که ارکان اصلی آن به حساب
می‌آید، اداره و هدایت می‌گردند. از این رو،‌ زندگی افراد در جوامع نوین به
شدت تحت نفوذ هستی و رفتار سازمانها قرار دارد، و همین دلیل به
تنهایی سعی در شناخت هر چه بیشتر، بهتر و علمی‌تر ماهیت و روابط
متقابل آنها و نیروی انسانی را توجیه و ضروری می‌سازد (حیدر علی هومن، 1381)


یکی از هدفهای پیگیر روانشناسی بررسی ماهیت رفتار و روان است. به

طور کلی هر موجود زنده‌ای جزء از راه شناخت رفتار و موقعیتهای مختلف

شناخته نمی‌شود. چون آدمی مخلوق انگیزه‌ها،‌ کششها و احساس‌های

هوشیار و امکانات فطری خویش است و رفتارش هنگامی بهنجار است که

موازنه یا تعادلی میان این عوامل برقرار گردد. در واقع تن و روان چنان با هم

ارتباط نزدیک دارند که هر دگرگونی در یکی از آنها موجب دگرگونی در دیگری

می‌شود. اکثر ناسازگاریهای فکری،‌ عاطفی و اخلاقی بر اثر همین

ناراحتیهای روانی ایجاد می‌گردد.

رشد و تعالی یک جامعه در گرو تندرستی افراد آن جامعه است و

شناسایی عوامل تعیین کننده و مرتبط با آن در جهت سیاست‌گذاری و

برنامه‌ریزی در سطوح خرد و کلان جامعه نقش مهمی ایفا می‌کند. تأمین

سلامتی افراد جامعه از دیدگاه سه بعدی جسمی، روانی و اجتماعی از

مسائل اساسی هر کشوری محسوب می‌شود.



در این میان به دلیل شیوع بالا و اثرات مخرب بسیار شدید و طولانی اختلالات روانی به خصوص در کشورهای در حال توسعه، لزوم پرداختن به موضوع سلامت روان از اهمیت ویژه برخوردار است. ضرورت توجه به مسائل روانی با پیشرفت و توسعه تکنولوژی و زندگی ماشینی بیشتر نمود پیدا می‌کند.

از طرفی طبیعت زندگی انسان با انواع فشارهای روانی مانند محرومیتها،

شکستها، کمبودها، حوادث و فجایع طبیعی و غیرطبیعی آمیخته است اما

آنچه سلامت روانی و جسمانی او را در معرض خطر قرار می‌دهد شیوه

مقابله با این عوامل است. حال اگر بتوان عواملی را که می‌تواند بر سلامت

روانی تأثیرگذار بوده- چه مثبت، چه منفی - مورد شناسایی قرار داد،‌

زمینه‌ها و عوامل مناسب را گسترش داده و عوامل آسیب‌زا را کاهش

دهیم، می‌توان امیدوار بود که جامعه‌ای با افرادی کارآمد، سرزنده، پویا و

سرشار از امید داشته باشیم.

از سوی دیگر،‌ یکی از عمده‌ترین و شاید جنجال برانگیز‌ترین (ناگی،‌ 1996)

مفاهیمی که از یک طرف تلاشهای نظری و بنیادی بسیاری را به خود
معطوف ساخته،‌ و از طرف دگر در تمامی سطوح مدیریت و منابع نیروی
انسانی سازمانها اهمیت زیادی پیدا کرده،‌ رضایت شغلی است.

این اهمیت از یک سو به دلیل نقشی است که این سازه در پیشرفت و

بهبود سازمان و نیز بهداشت و سلامت نیروی کار دارد و از دگر سو، به

علت آن است که رضایت شغلی علاوه بر تعاریف و مفهوم پردازیهای متعدد

و گاه پیچیده، محل تلاقی و نیز سازه مشترک بسیاری از حوزه‌های علمی

مانند آموزش و پرورش،‌ روان‌شناسی، مدیریت،‌ جامعه‌شناسی، اقتصاد و

حتی سیاست‌ بوده است. (لاوسون و شن، 1998، به نقل از هومن، 1381).

رضایت شغلی خود تعیین کنده بسیاری از متغیرهای سازمانی است
مطالعات متعدد نشان داده است رضایت شغلی از عوامل مهم افزایش
بهره‌وری، دلسوزی کارکنان نسبت به سازمان ، تعلق و دلبستگی آنان به
محیط کار و افزایش کمیت و کیفیت کار، برقراری روابط خوب و انسانی در
محل کار، ایجاد ارتباطات صحیح،‌ بالا بردن روحیه، عشق و علاقه به کار
است. تردید نیست که هر سازمان خود یک ارگانیسم منحصر به فرد است
و نخستین عامل آن، انسان و توجه به کارکنان است. (هومن، 1381)



سلامت عمومی و رضایت شغلی دو عامل بسیار مهم در هر سازمانی
است. توجه به سلامت روانی افراد و رضایت شغلی آنها به عنوان یکی از
ارکان پیشرفت جوامع انسانی و عامل حفظ پویایی افراد باید به طور جدی
مورد توجه قرار گیرد.



اما اینکه چگونه می‌توان این امر مهم را به مرحله اجرا درآورد و این دو عامل
مهم را در حد مطلوب در سازمانها برقرار نمود، کاری بسیار دشوار و وظیفه‌ای است بس خطیر که نیاز به تجربه، امکانات، تدابیر خاص و شاید از
همه مهمتر ابزاری علمی و معتبر دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی
سلامت عمومی و رضایت شغلی در کارشناسان مرکز بهمن موتور اجرا
گردیده است.



تاریخچه گروه بهمن:

گروه بهمن در سال 1331 تحت عنوان شرکت سهامی (ایران خلیج کو) در
زمینه نمایندگی امور حمل و نقل دریایی و حق‌العمل کاری نمایندگی تجاری
شروع به کار کرد. این شرکت از سال 1338 با اخذ مجوز ساخت از سوی
وزارت صنایع معادل اقدام به مونتاژ وانت سه چرخ موسوم به وسپا با
ظرفیت 200 کیلوگرم نمود و سپس در سال 1350 با افزایش سرمایه‌،
موضوع فعالیت شرکت به ساخت و مونتاژ انواع وانتهای مزدا تبدیل شد و
وانت مزدا 1000 با ظرفیت 500 کیلوگرم به مرحله تولید رسید و نام شرکت
به کارخانجات اتومبیل‌سازی مزدا تغییر یافت. بعد از آن در سال 1363 وانت
مزدا 1600 نیز به تنوع محصولات شرکت اضافه شد و نام شرکت به ایران
وانت تبدیل گردید. به منظور استفاده در جنگ تحمیلی در سالهای
1366-1365 شرکت اقدام به مونتاژ وانت مزدا 1800 نمود از سال 1369
تولید وانت مزدا 1000 از برنامه حذف گردید و شرکت با تمام ظرفیت به
تولید وانت مزدا 1600 پرداخت از ابتدای سال 1373 و در پی واگذاری سهام
به بخش خصوصی، دگرگونی قابل ملاحظه‌ای در روند فعالیت‌های شرکت
به وجود آمد بطوری که موضوع فعالیت شرکت شامل افزایش تولید و
بهره‌برداری، طراحی و ساخت خودروی دو کابین و آمبولانس 1600، تولید
وانت و آمبولانس با موتور گردید. در تاریخ 28/4/1378 و بر اساس مصوبه
مجلس عمومی فوق‌العاده صاحبان سهام و با تغییر اساسنامه عطف حیات
شرکت به منظور ایجاد ملدینگ گروه بهمن شکل گرفت بدین ترتیب، تغییر
موضوع فعالیت و ساختار شرکت استراتژی گسترش در زمینه‌های مختلف
از جمله تولید سواری مزدا F323 و GLX323 و تولید انواع شاسی و شالی
قابل حرکت،‌ تولید قطعات ریخته‌گری، تولید انواع موتورسیکلت و دوچرخه و
انجام فعالیتهای بازرگانی و سرمایه‌گذاری در دستور کار قرار گرفت. در سال
1379 فروش شرکت با نرخ رشد تقریباً 50% که بالاترین نرخ رشد طی سه
سال اخیر می‌باشد به 456 میلیارد ریال و سود قبل از کسر مالیات با 67%
رشد که بالاترین نرخ سود طی 4 سال اخیر می‌باشد به 183 میلیارد ریال
افزایش یافت تغییر قابل توجه بود طی سالیان اخیر برآیند استراتژی‌ها و
برنامه‌های دقیق نهمین شرکت برتر بورس از لحاظ درجه نقد شوندگی بوده
در حالی‌که در سال 78 رتبه 23 را به خود اختصاص داده بود. این امر نشان
دهنده استقبال بازار سرمایه از سهام گروه بوده است علاوه بر این سهام
گروه در سال 1379 بالغ بر 66% بازدهی نصیب صاحبان خود نموده است و
این مسئله در مقایسه با نرخ بازدهی سال 77 و 78 که به ترتیب برابر با
6/25% و 1/54% می‌باشد. نشانگر مدیریت بهینه و نتیجه تغییر استراتژی
گروه می‌باشد.







نقش خود در سلامت روانی

مهم‌ترین عاملی که مسئولیت تأمین بهداشت روانی را به عهده دارد «خود
انسان است. هر یک از عوامل فوق،‌‌‌ تنها مراحلی از عمر انسان را تحت
کنترل گرفته و بعد از مدت معینی انسان را رها می‌کنند، در حالی‌که
«خود» انسان پیوسته با انسان بوده و از او جدا نمی‌شود. زمانی می‌رسد
که دیگران مسؤول خطای آدمی نیستند بلکه «خود» مسئول حسن و قبح
اعمال خویش خواهد بود. این مسؤلیت نقش بسیار حساسی در کمال
رشد و سلامت روانی دارد. (شاملو 1369).



اهداف بهداشت روانی

وظیفه و هدف اصلی بهداشت روانی تأمین سلامت فکرو روان افراد جامعه
است به طور خلاصه بهداشت روانی دارای 4 هدف اصلی است.

1) خدماتی،‌ جهت تأمین سلامت فکر و روان افراد جامعه،‌ پیشگیری از ابتلا
به بیماریهای روانی، بیماریابی، درمان سریع و پی‌گیری بیماران مبتلا به
اختلالات عصبی روانی، کمک‌های مشورتی به افرادی که دچار مشکلات
روانی، اجتماعی و خانوادگی شده‌اند، 2) آموزشی،‌ شامل آموزش
بهداشت‌روانی به افرادی که با بیماران عصبی سروکار دارند و همچنین
آموزش بهداشت روانی هنگانی در صورت مواجهه با استرس‌ها و مشکلات
روانی،‌ آموزشی و مانند آ، 3) پژوهشی، تحقیق درباره‌ علل، نحوه شروع‌،
درمان و پیشگیری از بیماریهای روانی،‌ عقب‌ماندگی ذهنی، اعتیاد،
انحرافات. و 4) طرح و برنامه‌های بهداشتی درباره ایجاد و گسترش مراکز
جامعه روان‌پزشکی و هماهنگی بین برنامه‌های خدماتی،‌ آموزشی و
پژوهشی (میلانی‌فرد، 1374).



ابعاد فعالیت‌های بهداشت روانی

برای رسیدن به اهداف سلامت روانی فعالیتهای در سه بعد صورت
می‌گیرد:



1- پیشگیری: هدف کلیه فعالیتهایی است که از پیدایش یا افزایش
مشکلات روحی و اختلالات روانی جلوگیری می‌کند.



2- درمان: به بهبود یافتن فرد کمک می‌کند تا به خانواده و زندگی عادی
برگردد.



3- بازتوانی:‌ هدف آن است که به موازات درمان مشکلات روانی باید
توانائی‌های از دست رفته به فرد بازگردانده شود تا بتواند به گونه‌ای مفید و
سازنده برای زندگی خانوادگی و جامع باشد (ابراهیمی، 1374).



اصول بهداشت روانی

برخی از اصولی را که هر فرد باید رعایت کرده و به کار ببندد تا به حفظ
سلامت روانی خود کمک کند و خود را از آسیب‌های روانی مصون بدارد. به
طور مختصر در این قسمت آورده شده است.



1) احترام فرد به شخصیت خود و دیگران: فرد سالم احساس می‌کند که
افراد اجتماعی او را می‌پسندند و او نیز به نظر موافق به آنها می‌نگرد و
برای خود احترام قائل است.



2) شناختن محدودیتها در خود و افراد دیگر یکی از مهمترین اصول بهداشت
روانی روبرو شدن مستقیم شخص با واقعیت زندگی است. برای رسیدن به
این مقصود نه تنها لازم است که عوامل خارجی را شناسایی کرده و بپذیرد
بلکه ضروری است تا شخصیت خود را آن‌طور که واقعاً هست قبول نماید.



3) دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است: روان‌شناسان
چون می‌دانند که رفتار انسان معلول علل خاصی است برای رفتارهایی که
از او سر می‌زند شخص را سرزنش نمی کنند بنابراین از نظر آنها رفتار
«خوب و بد» موجود نیست بلکه هر رفتاری عللی دارد و اگر رفتاری برای
فرد و جامعه مضر باشد باید مانند برطرف کردن بیماری جسمی سعی در
درمان آن نمود.



4) آشنایی به این که رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست: روان تابع تن
است و هر فرد انسانی بر اثر ارتباط خصوصیات روانی و جسمانی موجود
دست به عمل می‌زند.



5) شناسایی احتیاجات اولیه: بهداشت روانی مستلزم دانش و ارزش‌دادن
به احتیاجات اولیه افراد بشر است بعضی از این احتیاجات جسمی و
گروهی از آنان روانی هستند. شخصی که این اصول را فهمیده و بپذیرد
مسلماً واقع‌بینانه با مشکلات زندگی مقابله می‌کند. و در نهایت اینکه
شخص دیگران را آن‌طور که هستند قبول دارد و به جای ایده‌آلیسم در رابطه
با آنها روش رئالیسم یا واقع‌بینانه را اتخاذ می‌کند. (شاملو، 1369).



عوامل سازنده ‌مقیاس سلامت عمومی

با توجه به پرسشنامه 28 سؤالی گلدبرگ (1972) که در این پژوهش مورد
استفاده قرار گرفته است. عوامل سازنده سلامت عمومی شامل
مؤلفه‌‌های فرعی نشانه‌های جسمانی،‌ اضطراب،‌ اختلال در کنش
اجتماعی و افسردگی است. در این بخش عوامل شناخته شده سلامت
عمومی مورد بررسی قرار می‌گیرد.



الف) نشانه‌های جسمانی

احتیاج اصلی بدن برقرار کردن تعادل داخلی است. احتیاج موجود را برای
نگهداری و ادامه محیط طبیعی و ثابت درونی،‌ تعادل حیاتی می‌نامند.
هنگامی که به دلایلی یکی از دستگاههای فیزیولوژیکی مختلل شود، یک
احتیاج جسمانی به وجود می‌آید و اگر این احتیاج ارضاء نشود در وظایف و
فعالیت موجود اختلال حاصل خواهد شد زیرا به هم خوردن تعادل جسمانی
نوعی خطر برای موجود زنده محسوب می‌شود (شاملو، 1369).



آدمی مخلوق انگیزه‌ها، کششها،‌ احساسهای هشیار و همچنین
استعدادها و امکانات فطری خویش است رفتارش هنگامی بهنجار است که
موازنه یا تعادل میان این عوامل برقرار گردد. تن و روان چنان با هم ارتباط
نزدیک دارند که هر دگرگونی در یکی موجب دگرگونی در دیگری می‌‌شود. از
سویی، وقتی شخص گرفتار بیماری مزمنی است ممکن است چنان بر

اعصاب و عوامل انگیزش او فشار منفی وارد گردد که رفتار و کردارش به
وضعی نابهنجار درآید و نشانه‌های بیماری روانی در فرد نمایان شود
(پارسا،‌ 1374).



ب) اضطراب

اضطراب یکی از واکنشهای استرس است و عبارت است از ترس و تشویق
در غیاب خطر واقعی و مخصوص، ترس معمولاً مربوط است به خطری که به
روشنی قابل ادارک است ولی منبع تهدید‌آمیزی که اضطراب را برمی‌انگیرد
آشکار قابل ادراک نیست (آزاد، 1375).



اضطراب از نظر کلی عبارت است از تشخیص این نکته که رویدادهایی که
انسان با آنها روبرو است خارج از دامنه شمول نظام استنباطی او قرار دارد.
وقتی که فرد کمتر خود بر رویدادها را از دست داده باشد و وقتی که در
چارچوب استنباطهای خود گرفتار باشد دچار اضطراب می‌شود (جوادی
وکدیور، 1377).



شخص مضطرب تنش و ترس شدید و مداوم دارد او دچار احساس مستمر و
اضطرابی نامشخص است که خود نیز از علت و منبع آن خبر ندارد، دوران
کودکی بیماران مبتلا، نشانگر دو علت یکی توقع بی‌اندازه اولیاء و دیگری
شک و تردید کودک در انتخاب رفتاری که منجر به تشویق شود و نه تنبیه.
شخص آستانه تحمل مشکلاتش پایین است احساس عدم اعتماد به نفس
دارد،‌ و حتی در مسائل بسیار کوچک نیز از قوه و کارایی خود مطمئن
نیست، شخص مضطرب همیشه در شک و تردید به سر می‌برد و نمی‌تواند
در هیچ موردی به سرعت تصمیم بگیرد،‌ زیرا از اشتباه کردن می ترسد. هر
تردیدی که انسان نسبت به نفس خود احساس کند و هر چیزی را برای
سودمندی و کنترل ذهن خود خطرناک بداند یک منشاء بالقوه برای اضطراب
محسوب می‌شود. (شاملو 1369).



پ) کنش اجتماعی

سازگاری به آن گونه ویژگی شخصیتی اشاره می‌کند که به فرد امکان
می‌ دهد تا خود را با شرایط گوناگون اجتماعی وفق دهد. رفتار بهنجار و
نابهنجار،‌ سازگار و ناسازگار از جمله مقولات مبحث سازگاری است بنابراین
سازگاری عبارت از آن الگوی رفتاری است که شخص را قادر می‌سازد تا
خود را با شرایط اجتماعی وفق دهد. البته الگوی رفتار بهنجار و ناهنجار از
جامعه‌ای به جامعه دیگر فرق می‌کند و لذا آزمونهای سازگاری باید این
تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی را در نظر داشته باشند. (سیف،‌ 1371).

سازگاری از نظر علوم رفتاری عبارتست از:



1) عمل برقراری رابطه روان شناختی رضایت بخش میان خود و محیط.



2) عمل پرش رفتار و کردار مناسب و موافق محیطی و تغییرات محیطی.



3) سازگاری موجود زنده با تغییرات درونی و بیرونی (شعاری نژاد، 1364).



4) سازگاری اجتماعی بر این ضرورت متکی است که نیازها و خواسته‌های
فرد با منافع و خواسته‌های گروهی که در آن زندگی می‌کنند هماهنگ و
متعادل شود و تا حد امکان از برخورد و اصطکاک مستقیم و شدید با منافع و
ضوابط گروهی جلوگیری به عمل آید. فردی دارای سازگاری اجتماعی است
که خصوصیات زیر را داشته باشد.



- علاقه و واکنش نسبت به مردم و خانواده.



- تماس چشمی و یا پیامهایی که از حالت چهره درک می‌شود.



- توانایی نوازش کردن و در آغوش گرفتن.



- توانایی همکاری دربازی و دوستی.



- توانایی در تشکیل رابطه نزدیک با فردی دیگر بخصوص با شریک زندگی.



- استفاده موفق از رفتارهای تعاملی در اجتماع.



- دیگران را به منظور ارضای امیال خود استثمار نمی‌کند و به آنها نیز

وابسته نمی‌شود. (اسلامی نسبت، 132).


چارچوب نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی

چارچوب نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل doc
حجم فایل 41 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 19
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

مبانی نظری سلامت عمومی

سلامتی عبارت است از تأمین رفاه کامل جسمی و روانی و اجتماعی ، نه فقط عضو .به این ترتیب کسی را که (صرفاً) بیماری جسمی نداشته باشد ، نمی توان فرد سالمی دانست ، بلکه شخص سالم کسی است که از سلامت روانی نیز برخوردار و از جهت اجتماعی نیز در آسایش باشد، زیرا پژوهش های علمی نشان داده است که ممکن است ریشه و علت بسیاری از ناتوانایی های جسمی ، نابسامانی های فکری و عاطفی باشد مثلاً امروزه معتقدند که دلهره ها و بسیاری از احساسات عاطفی انسان می تواند عامل مهمی در ایجاد زخم معده باشد (شعاری نژاد، 1387).

از آنجا که فرایند تولید نیروی انسانی ناسالم و پریشان حال بخشی از آفات توسعه پایدار یک جامعه بویژه در پویایی سازمانی است، به همین دلیل هیچ پدیده‌ای به اندازه سلامت عمومی نمی‌تواند در فرآیند توسعه مؤثر باشد، بنابراین، برنامه‌ریزی برای تأمین سلامت کارکنان از سویی به سلامت روانی اجتماعی کارکنان و از سویی دیگر به اهداف توسعه صنعتی و تولید بهتر کمک می‌کند(بیان زاده،1378).

روان پزشکی و روان‌شناسی نوین رفتار بهنجار را معادل سلامت روانی و رفتار نابهنجار و غیرعادی را معادل بیماری روانی بکار برده است(بیان زاده ،1378).

سلامت روانی یکی از مؤلفه های سلامت عمومی است و عبارتند از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی، و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب(میلانی فر،1387). یکی از مقوله‌های مهم در مباحث روان شناسی، روان پزشکی و جامعه‌شناسی است. توجه به پدیده روانی-اجتماعی نه تنها زمینه مساعدی برای شکوفایی استعدادهای نهفته را فراهم می‌کند، بلکه در بهبود سلامت عمومی نیز مؤثر خواهد بود همان طور که می دانیم گاهی محرک های روانی-اجتماعی موجب فشار روانی می‌شوند و این فشار روانی مستقیماً برنظام هورمونی و دستگاه ایمنی بدن تأثیر می‌گذارد(بخشی سورشجانی،1389).

2-2-1-تعریف سلامت [1]

سلامت مفهوم وسیعی دارد و تعریف آن تحت تأثیر میزان آگاهی و طرز تلقی جوامع با شرایط گوناگون جغرافیایی و فرهنگی قرار می‌گیرد(ناییدو و ویلز[2]،2000).ضمن اینکه سلامتی یک روند پویا است و با گذشت زمان نیز مفهوم آن تغییر خواهد کرد (کار جووآن[3]،2000). قدیمی ترین تعریفی که از سلامتی شده است عبارتست از بیمار نبودن (ناییدو و ویلز،2001).

در طب سنتی برای انسان چهار طبع مخالف دموی، بلغمی، صفراوی و سوداوی قائل بودند و اعتقاد داشتند که هرگاه این چهار طبع مخالف در حال تعادل باشند فرد سالم است و زمانی که تعادل میان طبایع چهارگانه مختل شود بیماری عارض می‌شود. فرهنگ وبستر [4] سلامتی را وضعیت خوب جسمانی و روحی و بخصوص عاری بودن از درد یا بیماری جسمی می‌داند. فرهنگ آکسفورد[5] سلامتی را وضعیت عالی جسم و روح و حالتی که اعمال بدن به موقع و مؤثر انجام شود می‌داند (کی پارکز[6]،2005).

2-2-2- تعریف سلامت (نرمال) از دیدگاه آماری

معمولاً براساس توزیع فراوانی، افراد را به دو جمعیت طبیعی و غیرطبیعی (‌بیمار و سالم) تقسیم می‌کنند به فراوان ترین رویداد یا عادی ترین حالت، طبیعی اطلاق می‌شود. در الگوی آماری تمام مقادیر کمتر و بیشتر از دو انحراف معیار از میانگین، غیر طبیعی است (با فرض توزیع نرمال)( بیگل هول و کجلستروم،1371).

2-2-3- معایب تعریف آماری نرمال

- باید برای هر جامعه جداگانه تعیین شود (خصوصیاتی مثل قد و وزن).

- تمام صفات تابع توزیع نرمال نیستند.

- گاهی شایع بودن یک صفت ناهنجار بخصوص در بعد روانی و یا اجتماعی باعث می‌شود که به عنوان یک وضعیت نرمال و طبیعی تلقی گردد.

به هر حال نهایتاً باید گفت مفهوم سلامتی، مطلق نبوده و نسبی است و هر فرد در مقایسه خود با شرایط قبلی اش و یا مقایسه خود با دیگـران آنرا معنـی می‌کنـد و در زمان‌ها و مکان‌های مختلف ممکن است مفهوم آن متفاوت باشد. اگر بخواهیم یک تعریف عملی و عینی از سلامتی ارائه دهیم باید بگوییم سلامتی عبارتست از فقدان بیماری و داشتن تعادل جسمی و روانی.



[1] . Health

[2] . Naidoo ,wills

[3] . Kerr Joanne

[4] . Webster

[5] . Oxford

[6] . K. Parks


مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 32 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 28
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

سلامت عمومی

توصیف وتعریف سلامت عمومی

انسان موجودی متفکر است که نه بدلیل حوادثی که برایش اتفاق می افتد،بلکه بدلیل نحوه ونوع نگرش نسبت به قضایا،مسائل،مشکلات وحوادثی که با آن روبرو می شودسلامت جسمانی وروانی خود را تحت تاثیر قرار می دهد(آقایی وهمکاران،1386).سلامتی موضوعی مشترک دربسیاری از فرهنگ هاست.درواقع هر جامعه ای به عنوان بخشی از فرهنگ خود،مفهوم خاصی از سلامتی دارد.وجود محیط سالم خانوادگی،ضروری ترین عامل درسلامت روانی است.این محیط را می توان آن طوری تنظیم کردکه دربهبود وضع افراد،اگرموثرنباشد حداقل موجب تخریب آن نگردد(موروکوف وگیلی لاند[1]،1993).آسیب پذیری افراد خانواده دربرابر فشارها ومسائل مختلف زندگی،پژوهشگران ودرمانگران را در سال های اخیر به بررسی سلامت روانی وعوامل وابسته به آن سوق داده است.موضوع بهداشت وسلامت روانی از زمانی که بشر وجود داشته وخصوصا از زمانی که او زندگی اجتماعی را شروع کرده،مطرح بوده است زیرا انسان همواره سلامتی خود را دوست داشته وتمهیدات فراوانی را درپیشگیری ازابتلاء به انواع بیماری ها وگرفتاری های روانی که آرامش او را برهم می زند،فراهم می ساخته وجهت مقابله با فشارهای روانی هم بسیار تلاش می کرده است(فقیهی،1384،ص35).ولی بعضی ازمسائل مشکلات خاصی را برای اعضای خانواده رقم می زند وباعث استرس دراعضای خانواده به ویژه والدین می گردد(هدا[2]وهمکاران،2010،سلدا[3]وهمکاران،2009)وکیفیت زندگی اعضای خانواده را تحت تاثیر قرار می

دهد(اسچیپو[4]وهمکاران،2007).بدون سلامت روان سلامتی معنا ندارد.سلامت روان بطور نزدیکی بادیگرشرایط سلامتی همبسته است.

کسانی که دارای مشکلات سلامت روان هستند،احتمال خطردرسلامت جسمانی آنها هم وجود دارد وافراد دارای اختلالات جسمانی به احتمال زیاد دارای مشکلات سلامت روان هستند(ایتون وپاتل[5]،2009).به طورکلی روان شناسان معتقدند سلامت روانی هنگامی وجود دارد که انسان رفتاری صحیح ومناسبی با جامعه خود داشته باشد.این رفتار برخاسته ازاندیشه واقع گرا ،درک وعکس العمل مناسب است:از این رو فرد سالم با جامعه رابطه سالمی برقرار می کند.بنابراین می توان گفت :سلامت وبهداشت به این معنا است که شخص،علاوه بر دور بودن از مشکلات وبیماریهای روانی ،باشرایط خود به خوبی سازش داشته ودر تعامل با اطرافیان وافراد جامعه موفق ودر نتیجه ،دارای رغبت وشوق زندگی باشد(موسوی،1388).

سلامتی یک موضوع چند بعدی است که سازمان بهداشت جهانی[6] به ابعاد جسمی،روانی واجتماعی اشاره نموده است وصرفا عدم حضور بیماری یا ناتوانی به عنوان سلامتی تعریف نمی شود(تیلور،2003:به نقل ازآشتیانی وکندوان،1390).بعد جسمی که معمول ترین بعد سلامتی است که نسبت به ابعاد دیگر سلامتی می توان آن راارزیابی کرد.سلامت جسمی در حقیقت ناشی از عملکرد درست اعضاء بدن وهماهنگی آنها باهم نشانه سلامت جسمی است.به عنوان نمونه برخی از نشانه های سلامت جسمی عبارتند از:ظاهر خوب وطبیعی،وزن مناسب،اشتهای کافی،خواب راحت ومنظم ،حرکات بدنی هماهنگ ،طبیعی بودن نبض و فشار خون و.....

دربعد روانی سنجش سلامت روانی نسبت به سلامت جسمی مشکل تر خواهد بود.در این بعد تنها نداشتن بیماری روانی مد نظر نیست بلکه داشتن عکس العمل مناسب در برابر مشکلات وقدرت تطابق با شرایط محیطی جنبه مهمی از سلامت روانی را تشکیل می دهد.سازگاری فرد با خودش ودیگران ،قضاوت نسبتا صحیح در برخورد با مسائل ،داشتن روحیه انتقاد پذیری وداشتن عملکردمناسب دربرخوردبا مشکلات برخی از نشانه های سلامت روانی می باشد(موسویان،1392).

یکی از زمینه های عمده بیماریهاومشکلات روانی وعوارض جسمی واجتماعی آن احساس پوچی،بیهودگی وتزلزل روحی است که ناشی ازفقدان بعد معنوی در افراد می باشد.ایمان،هدفدار بودن،پای بندی اخلاقی،تعاون،داشتن حسن ظن وتوجه بیشتر به مسائل معنوی باعث کاهش اضطراب،تزلزل روحی وعوارض ناشی از آن می شود.جنبه های معنوی زندگی باعث می شودفرد همواره برای اهداف عالی تر زندگی تلاش نمایدودر مقابل کمبودها ومشکلات تحمل وبردباری بیشتری داشته وهمواره از رضایت خاطربرخودارباشد.بنابراین تقویت جنبه معنوی به سلامت جسم وروح افرادونهایتا سلامت جامعه کمک بسزایی خواهد کرد.

دربعد اجتماعی ازدو جنبه قابل بررسی است؛یکی ارتباط سالم فرد با جامعه ،خانواده،مدرسه،محیط شغلی ودیگری سلامتی کلی جامعه که با توجه به شاخص های بهداشتی قابل محاسبه،می توان سلامت جامعه را تعیین وبا هم مقایسه کرد(حاتمی وهمکاران،2006؛به نقل از موسویان،1392).



3-Morokoff & Gilliland

4-Hedda

5-Selda

1-Schieve

2-Eaton & Patel

3-World Health Organization (WHO)


پیشینه تحقیق و ادبیات نظری سلامت عمومی

پیشینه تحقیق و ادبیات نظری سلامت عمومی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 48 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 28
پیشینه تحقیق و ادبیات نظری سلامت عمومی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

سلامت عمومی

تعاریف سلامت عمومی

سلامت عمومی عبارت است از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصا‌ با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد. چگونگی سازش وی با درآمد خود و تفاوت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن (میلانی فر، 1373).

علم سلامت عمومی شاخه‌ای از علم بهداشت است که با پیشگیری از اختلال­های روانی و حفظ شیوه­های بهینه زندگی و بهداشت عاطفی سر وکار دارد. علم سلامت روان فرایند همیشگی است که از بدو تولد تا هنگام مرگ ادامه می‌یابد این علم با چهار هدف شکوفایی توان بالقوه، شادکامی، رشد و تحولی هماهنگ، و زندگی مؤثر و کارآمد سعی می‌کند از طریق آموزش به کارکنان بهداشت روانی، پیشگیری، درمان اختلال­های روانی و حفظ و تداوم بهداشت روانی در اشخاص سالم شرایطی ایجاد کند که شهروندان جامعه بتوانند در خانه، مدرسه، جامعه، محیط­های کاری و نهایتاً با خویش سازگار شوند (حسین شاهی برواتی؛ 1379؛ ص 1).

در اساسنامه سازمان بهداشت مصوب سال 1948 آمده است : « سلامت عبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط نبودن بیماری و ناتوانی» (اصفهانی ، 1383، ص 7).

سلامت روان عبارت از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذیرش واقعیتهای اجتماعی و قدرت سازگاری با آنها، ارضاء نیازهای خویشتن به طور متعاون و شکوفایی استعدادهای فطری خویش می باشد (حاجی آقاجانی و اسدی نوقابی، 1378؛ ص 16).

2-2-2- تاریخچه مختصری بر سلامت عمومی

بهداشت عمومی از پیشینه‌ای به قدمت انسان متمدن و تاریخچه‌ای کوتاه، به لحاظ علمی، برخوردار است با اینکه فلاسفه هزاران سال در خصوص « سلامت » سخن می‌راندند، صرفاً در 1908 بود که نخستین جمعیت برای سلامت روان تأسیس گردید. در 1919 ، «جامعه و ملی سلامت و روان » تشکیل شد که به تدریج به « کمیته بین المللی سلامت روان » تبدیل شد و نشریه‌ای به نام «سلامت روان» منتشر نمود تا یافته‌های پیشرو و حتی سراسر جهان را گردآوری کند و ارتباط و همکاری دست‌اندرکاران این حوزه را تسهیل نماید. نمود کنونی سلامت را می‌توان در روانشناسی جامعه­نگر و مراکز بهداشت روانی جامعه­نگر یافت که با هدف سه نوع پیشگیری در سطح وسیع و اجتماعی فعالیت دارد. جلوگیری از بروز اختلال­های روانی (پیشگیری نخستین) ، تشخیص و درمان زود هنگام اختلال­ها (پیشگیری ثانوی) و کمک به معضلات و مشکلات ناشی از ابتلاء به اختلالهای روانی (پیشگیری ثالث) در روانشناسی، علاوه بر اهمیتی که برای پیشگیری قایل می‌شویم، به دنبال دستیابی به ویژگی­ها و کیفیتی هستیم که سالم، سازگار و در یک کلام مطلوب به شمار می‌آیند. مواردی که نمی‌توان صرفاً از طریق توجه محض به پیشگیری به آنها دست یافت کما اینکه این طرز تلقی با تعریف کامل بهداشت روانی نیز مطابقت بیشتری دارد (حسین شاهی، 1379، ص 1).

2-2-3- شاخص­های سلامت عمومی

سلامت عمومی را با شش معیار می توان مورد ارزیابی قرار داد:

1- فرد سالم احساس می­کند، راحت است و می­تواند باخودش زندگی کند ، محرومیت­ها و استعدادهای خود را می­شناسد، کمبودهای خود را می­پذیرد و برای بهبود رفتار خود قدم بر می­دارد. بر احساسات خود تسلط دارد و معیارهای جامعه­ای را که درآن زندگی می­کند، زیرپا نمی­گذارد. می­داند که در فراز و نشیب­های زندگی گاهی با موفقیت و زمانی هم با عدم توفیق روبرو خواهد بود و آن­را می­پذیرد و به نحوی خود را از این بن بست بیرون می­کشد.

2- چگونگی روابط فرد با اطرافیانش است، شخص سالم دیگران را دوست دارد و همچنان که به آنها اعتماد دارد، متقابلاً مورد اعتماد و احترام آنان قرار می­گیرد. تفاوت­های افراد را می­پذیرد و به آنها خرده نمی­گیرد. در میان هر گروهی که قرار می­گیرد با حفظ فردیت خویش، قادر است جزئی از آن گروه گردد.

3- قدرت مقابله فرد با مشکلات زندگی می­باشد، شخص سالم خود را با ناملایمات تطبیق داده، از راه سازگاری به عرصه زندگی وارد می­شود و اهداف واقع­گرا برای خود در نظر می­گیرد و برای دستیابی به آنها اقدام می­کند. او می­داند که در طول زندگی با مشکلات نیز مواجه خواهد شد و احساس سعادت «نسبی» است و برای دستیابی به سعادت باید کوشش نمود. پایه سلامت روان در کودکی گذارده می­شود و هیچگاه از تکامل باز نمی­ایستد (شریفی، 1389).

4- عزت نفس و پذیرش: افراد دارای سلامت عمومی تا حدودی این احساس را دارند که آدمی هستند با ارزش و مورد قبول اطرافیان خود، با افراد دیگر راحت هستند و در موقعیت­های اجتماعی به خوبی عمل می­کنند، آنها احساساتی نظیر بی­ارزشی، ناامیدی، عدم پذیرش از سوی دیگران و احساس فقدان حتی یک دوست را در دنیا ندارند.


پیشینه تحقیق و مبانی نظری سلامت عمومی و تعارض کار خانواده

پیشینه تحقیق و مبانی نظری سلامت عمومی و تعارض کار خانواده
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 109 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 28
پیشینه تحقیق و مبانی نظری سلامت عمومی و تعارض کار خانواده

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

سلامت عمومی و تعارض متقابل کار- خانواده

چهارچوب این پژوهش پنداشتی بوده و بر پایه مفاهیم سلامت عمومی و تعارض متقابل کار- خانواده استوار است که در این راستا مفاهیمی همچون سلامت، تعاریف سلامت، ابعاد سلامتی، تعارض کار با خانواده، تعارض خانواده با کار و ابعاد آن ها (زمان، فشار، رفتار) مورد بحث قرار می گیرد.

سلامت یکی از واژه هایی است که بیشتر مردم با آن که مطمئن هستند معنای آن را می دانند، تعریف آن را دشوار می پندارند. از این رو تعاریف بسیاری از سلامت در دوره های مختلف شده است(37).

به طور کلی سلامتی مفهوم وسیعی دارد و تعریف آن تحت تاثیر میزان آگاهی و طرز تلقی جوامع با شرایط گوناگون جغرافیایی و فرهنگی قرار می گیرد. ضمن این که سلامتی یک روند پویاست و با گذشت زمان نیز مفهوم آن تغییر خواهد کرد(38). قدیمی ترین تعریف سنتی که از سلامتی شده است عبارت است از " بیمار نبودن". انتقاد وارد شده بر این تعریف آن است که نقش عوامل تعیین کننده زیست محیطی، اجتماعی، روان شناختی و فرهنگی را در تعریف سلامتی در نظر نگرفته است(42،39). نارسایی این مفهوم زیست پزشکی[1]، منجر به ایجاد مفهوم اکولوژیک[2] شده است که سلامت را به عنوان تعادل پویا بین انسان و محیط زیست و بیماری را به صورت عدم تعادل وجود انسان با محیط زیست در نظر می گیرد(40). با پیشرفت های علوم اجتماعی در دوران معاصر آشکار شد که سلامت می تواند تحت تاثیر عوامل اجتماعی، روان شناختی، فرهنگی، اقتصادی وسیاسی قرار گیرد و هنگام تعریف و اندازه گیری سلامت باید این عوامل را هم در نظر گرفت(41). مدل کلیت[3] ترکیبی از همه مفاهیم نام برده شده را بیان می کند و می گوید: سلامت، نشانه ای از فکر سالم و عالی در بدن سالم و در خانواده های سالم و محیطی سالم است. این مدل به ارتقاء سلامت و حفظ آن تاکید می کند(37). تعاریف متعددی از سلامت وجـود دارد. فرهنگ وبسـتر[4] سلامتی را وضعیت خوب جسـمانی و روحی و به خـصوص عاری بودن از درد یا بیـماری جسمی می داند در حالی که فرهنگ آکسـفورد سلامتی را وضعیت عالی جسم و روح و حالتی که اعمال بدن به موقع و موثر

انجام شود بیان می کند(42).

دان[5] سلامتی را به صورت وضعیتی که در آن فرد تعادل و مسیر هدفمند را در محیط خود حفظ می کند، بیان می نماید. در حقیقت تعاریف سلامتی بر دو نظر کلی تاکید دارند، سلامتی پویا است و نه ایستا و محیط و زمینه زندگی افراد بر میزان دستیابی آن ها به سلامتی تاثیر گذار است(43). با این وجود تعریفی که بیشتر از همه درباره سلامت پذیرفته شده است، تعریف سازمان بهداشت جهانی[6] است که در مقدمه اساسنامه آن ذکر شده است:" سلامتی عبارت است رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه تنها بیماری یا معلول نبودن"(44). بدین منوال از تعریف سازمان جهانی بهداشت چنین بر می آید که سلامتی مفهومی بسیار گسترده تر از رفاه جسمی است و برای سالم بودن، تعادل و هماهنگی در عملکرد روان و مغز نیز الزامی است(45). در سال های اخیر با گنجاندن توانایی داشتن "یک زندگی اقتصادی و اجتماعی مثمر" این تعریف تقویت شده است. تعریف WHO از سلامتی از این نظر که بسیار گسترده است، مورد انتقاد قرار گرفته است و بعضی از اشخاص استدلال می کنند که نمی توان سلامت را به عنوان یک حالت کلی تعریف کرد بلکه باید به صورت یک فرایند تطبیق پیوسته با تقاضاهای دیگر زندگی و تغییراتی که به معنای زندگی داده می شود، در نظر گرفته شود. این یک مفهوم پویا است که کمک می کند تا مردم خوب زندگی کنند، خوب کار کنند و از زندگی خود لذت ببرند. بنابراین تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت به نظر بسیاری از اشخاص به عنوان یک هدف آرمانی محسوب می شود تا فرضیه ای واقع بینانه که ممکن است در برخی از افراد وجود داشته باشد و در سایرین خیر(37).

به این منظور عده ای از محققان سازمان بهداشت جهانی یک تعریف عملیاتی را برای سلامتی بیان کرده اند که شامل 1- نبودن شواهد آشکار بیماری و درست عمل کردن شخص به طور عادی در حدود معیارهای پذیرفته شده سلامتی در مورد یک جنس، سن، جامعه و منطقه جغرافیایی.

2-کار کردن چند اندام بدن به اندازه کافی و در رابطه با یکدیگرکه نشانه نوعی تعادل یا پایداری بدن است. این حالت نسبتاً ثابت است اما چون انسان تابع محرک های داخلی است ممکن است تغییر نماید(42).

علی رغم محدودیت های نام برده مفهوم سلامتی مطابق تعریفWHO کاربرد مثبت و گسترده دارد و استاندارد"سلامت مثبت" را تعیین می کند. این تعریف نشان دهنده آرزوی مردم و نماینده هدف کلی یا هدفی است که مـلت ها باید برای آن بکوشند. سلامـت بر تمام ابعـاد زندگی افراد تاثیر گذار است، از طرف

دیگرشغل و حرفه، نقش اجتماعی و روابط بین فردی متاثر از سلامت می باشند(46).

در حرفه پرستاری چهار تعریف به واسطه چهار الگو توسط اسمیت[7] پیشنهاد شده است:

1-الگوی ادیو منیستیک[8](ایده آلی): در این حالت فرد به خود یابی و حد کمال رسیده و توانایی خود را از بالقوه به بالفعل در می آورد.

2-الگوی سازگاری[9]: انسان به طور موثر قادر به کنش با محیط فیزیکی و اجتماعی خود است.

3-الگوی ایفاء نقش[10]: بیانگر میزان توانایی فرد در ایفای نقش خود به طور موثر است.

4-الگوی کلینیکی[11]: فقدان علائم و نشانه های بیماری و ناتوانی قابل تشخیص با علم پزشکی است.

از نظر اسمیت الگوی ایده آلی جامع ترین الگو و الگوی کلینیکی سطحی ترین الگو است (42).

با توجه به تعاریف سلامتی متوجه می شویم که سلامتی دارای ابعاد متعددی است. بانکر و کووالکسی[12] پنج بعد جسمی[13]، روانی[14]، اجتماعی[15]، معنوی[16]و عقلانی[17] را به عنوان ابعاد سلامتی معرفی نموده اند (45). در صورتی که آقا ملایی و ملک افضلی، علاوه بر ابعاد فوق، بعد شغلی[18] را نیز جزء ابعاد سلامتی می دانند (47،37).

معمول ترین بعد سلامتی، سلامت جسمی است که نسبت به دیگر ابعاد سلامتی ساده تر می توان آن را ارزیابی کرد. سلامت جسمی در حقیقت ناشی از عملکرد درست اعضاء بدن است(38). نشانه های سلامت جسمی در فرد عبارت است از: سیمای خوب، پوست تمیز، اشتهای کافی، خواب راحت، وزن مناسب و .... (37). بعد دیگر سلامتی بعد روانی است که شامل توان واکنش در برابر انواع گوناگون تجربه های زندگی به صورت قابل انعطاف و معنی دار است(37). بعضی از نشانه های سلامت روانی عبارت است از: سازگاری فرد با خود و دیگران، قضاوت صحیح در برخورد با مسائل، داشتن روحیه انتقاد پذیری و داشتن عملکرد مناسب در برخورد با مشکلات(42،38).

بعد اجتماعی سلامتی شامل: سطوح مهارت های اجتماعی، عملکرد اجتماعی و توانایی شناخت هر شخص از خود به عنوان عضویی از جامعه بزرگتر است(37). این بعد به نوشته حاتمی و همکاران از دو جنبه قابل بررسی است: یکی ارتباط سالم فرد با جامعه، خانواده، مدرسه و محیط شغلی و دیگری سلامتی کلی جامعه که با توجه به شاخص های بهداشتی قابل محاسبه، می توان سلامت جامعه را تعیین و با هم مقایسه کرد(38). اختلال در یک بعد از سلامت می تواند سایر ابعاد را نیز تحت تاثیر قرار دهد( نمودار 1).


[1] -bio medical

[2] - ecologic

[3]- holistic

[4] -webster

[5]- Dunn

[6]- World Health Organization

[7] -Smit

[8]- euduimonistic

[9]-adaptation model

[10]-role playing model

[11] -clinical model

[12] -Bunker&kowalski

[13] -physica Dimension

[14] -mental Dimension

[15] -social Dimension

[16]-spiritual Dimension

[17] -intellectual Dimension

[18]-vocational Dimension